پنج مکتب فکری در حوزهی هوش مصنوعی
آینده نیروی کار یکی از بزرگترین مسائلی است که امروزه مدیر عاملان با آن مواجه هستند. کاملا واضح است که هوش مصنوعی، تجزیه و تحلیل بزرگ داده (big data) استفاده از رباتها کارهای انسان را راحت کرده است.
شرکتها چگونه باید از نظر استراتژیک برای پیشرفت در این دنیا آماده شوند؟
دیدگاههای متفاوتی در این زمینه وجود دارد. با توجه به برخی گزارشها، تقریبا نیمی از مشاغل در اقتصاد ایالات متحده آمریکا میتواند از بین رود. برخی دیگر توضیح دادهاند که چگونه ماشینهای هوشمند، ایجاد شغلهای جدید میکنند. بعضی از افراد حتی در مورد دنیایی صحبت میکنند که در آن افراد کار مورد علاقهی خود را دنبال کنند. برای شرکتها درک نظرات مختلف در مورد این موضوع بسیار مهم است. زیرا به طور ضمنی یا صریح، بر نحوه برخورد با نیروی کار تأثیر خواهدگذاشت. گرچه در سالهای آینده اتفاقات زیادی رخ خواهد داد، اما این موضوع در مرکز توجه قرار دارد. امروزه شرکتها تصمیماتی میگیرند که روی توانایی رقابتی آنها در آینده تأثیر زیادی میگذارد.
سرمایهگذاری در هوش مصنوعی
شرکتها در حال حاضر به سرعت در حال پیشرفت هستند تا قابلیتهای جدیدی را کسب کنند. در یک نظرسنجی که از 1200 مدیر اجرایی ارشد در سراسر جهان انجام شد. 75٪ از آنها سرعت بخشیدن به سرمایهگذاری در هوش مصنوعی را در دستور کار خود قرار دادهاند. 72٪ میگویند که در واکنش به رقبا این کار را انجام میدهند. آنها برای مقابله با رقبا، هم با بهبود بهرهوری و هم با یافتن فرصتهای جدید رشد، به ابزارهایی نیاز دارند. برخی از شرکتها در حال تبدیل شدن به “شرکتهای هوشمند” هستند. در آن تمام فرایندها دیجیتالی و تصمیمات بر اساس دادهها گرفته میشوند؛ ماشینها کارهای سنگین را (چه فیزیکی و چه شناختی) انجام میدهند. بنابراین، بحث زیادی در مورد بهرهوری و مشاغل وجود دارد. رهبران باید این بحث را درک کنند و برای پرداختن به سوالات دشوار آماده باشند؛ به چه نوع مهارتهای جدیدی نیاز داریم؟ چگونه مشاغل را تعریف کنیم؟ چگونه میتوانیم مردم خود را به گونهای همراه کنیم که به نفع همه باشد؟
در تحقیقات خود، ما پنج مکتب فکری را در این بحث شناسایی کردهایم:
1-پادآرمانگراها:
انسان و ماشین مبارزهی داروینی را پیش میبرند که ماشینها در آن برنده خواهندشد. سیستمهای هوش مصنوعی وظایف اصلی در شغلهایی را به عهده میگیرند که مهارت بالا یا متوسط میخواهند. رباتها نیز کارهای دستی را انجام خواهند داد. نتیجه آن بیکاری گسترده، سقوط دستمزدها و از بین رفتن اقتصاد خواهد بود. کاهش درآمد عواقب زیادی در مناطقی مانند ایالات متحده و اروپا به همراه خواهدداشت. در آنها مصرف به ترتیب 56٪ یا 69٪ تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد؛ به همین دلیل نیاز به حمایتهای اجتماعی جدید، مانند درآمد پایه جهانی دارد.
2-آرمانگراها:
ماشینهای هوشمند کار بیشتری را نیز به عهده میگیرند، اما نتیجه آن خلق ثروت بیسابقه است، نه سقوط اقتصادی. هوش مصنوعی و قدرت محاسباتی در دو دهه آینده پیشرفت خواهدکرد به مرحله “تکینگی” خواهدرسید. ( زمانی که ماشینها بتوانند از عملکرد مغز انسان به طور کامل تقلید کنند). مغز انسان در رایانه “اسکن” و “بارگیری” میشود . میلیاردها مغز مصنوعی کار شناختی را انجام میدهد و رباتها تمام کارهای سنگین را انجام میدهند. تولید اقتصادی میتواند هر سه ماه دو برابر شود. تکینگی ممکن است جهانی را ایجاد کند که به نیروی انسانی کمی نیاز باشد، یک برنامه درآمد جهانی نیازهای اساسی را پوشش دهد و افراد استعدادهای خود را در کارهای معنادار بکار گیرند.
3-خوشبینهای فناوری:
انفجار بهرهوری در حال حاضر آغاز شدهاست، اما در دادههای رسمی مشخص نیست. زیرا شرکتها هنوز در حال درک تأثیر فناوریهای هوشمند بر نحوه عملکرد خود هستند. هنگامی که شرکتها از فناوریهای هوشمند به طور کامل استفاده میکنند، جهشی در بهرهوری بهوجود میآید. این اتفاق هم باعث رشد اقتصادی و هم بهبود در سطح استاندارد زندگی میشود که در تولید ناخالص داخلی محاسبه نمیشود. مانند مازاد مصرفکننده (به واسطه ی محصولات بهتر و ارزانتر) و کاهش هزینهها. با این حال، بر اساس روندهای فعلی، این مزیت به طور مساوی توزیع نمیشود و بسیاری از مشاغل از بین خواهندرفت. برای جلوگیری از تأثیرات منفی درآمد و اشتغال، نیاز به سرمایهگذاری در آموزش در کنار سرمایهگذاری در فناوری وجود خواهدداشت.
4-مشکوکین به بهرهوری:
با وجود قدرت فناوریهای هوشمند، دستاورد بهرهوری ملی کم خواهدبود. اگر این موضوع را با آثار منفی، پیر شدن جمعیت، نابرابری درآمد و هزینههای مقابله با تغییرات آب و هوایی ترکیب کنید، در نهایت باید برای رشد نزدیک به صفر و رکود اقتصادی در کشورهای پیشرفته آماده شویم.
5-واقع گرایان خوش بین:
دیجیتالی شدن و ظهور ماشینهای هوشمند میتوانند بهبودهایی در بهرهوری بهوجود آورند که مشابه دستاوردهای قبلی فناوری خواهند بود. به این ترتیب، بهرهوری در بخشهایی خاص و برای شرکتهای دارای عملکرد بالا به سرعت پیشرفت خواهد کرد و مشاغل جدیدی ایجاد خواهدشد. ممکن است فناوریهای هوشمند روند گذشته اخیر را تشدید کنند. افزایش تقاضا برای کارمندان دارای مهارتهای بالا یا پایین که کارشان به سادگی قابل اتوماسیون است و کاهش تقاضا برای کارمندانی که مهارتهای متوسطی دارند. راه حل سادهای وجود ندارد و باید برای پیدا کردن پاسخهای موثر در مورد رابطهی واقعی بین بهرهوری، اشتغال و دستمزد، پژوهشهای بیشتری انجام داد.
سه اقدام برای ساخت آینده:
آینده مشخص نیست. آنچه ما میدانیم این است كه رهبران مشاغل باید هم اكنون گام بردارند تا نیروی كار خود را برای یك شركت هوشمند آینده آماده کنند. تحقیقات و تجربه ما به سه ضرورت اساسی اشاره دارد:
استفاده از فناوری برای تقویت مهارتهای انسانی و خلق مجدد مدلهای عملیاتی
شرکتهایی که فراتر از جایگزینی نیروی کار و صرفهجویی در هزینه فکر میکنند، بازده بسیار بیشتری خواهندداشت. به عنوان مثال، یک کلاس جدید از رباتهای سازگار میتواند در کنار کارگران با خیال راحت کار کنند و کارهای سخت و طاقت فرسایی را بر عهده بگیرد.
این مثال را در نظر بگیرید: در کارخانه BMW’s Spartanburg، S.C(ایالت کارولینای جنوبی)، رباتها در حال نصب واشرهای عایق هستند، که کاری سخت و خستهکننده برای کارگران است. این کار سرعت خط تولید را بالا میبرد، کیفیت را بهبود میبخشد و به کارگران وقت بیشتری برای انجام کارهای با ارزشتر میدهد.
محققان تخمین زدهاند که با استفاده از رباتهای سازگار میتوان زمان تلف شده کارمندان را 25٪ کاهش داد. نظرسنجیهای کارمندان نشان میدهد که کارگران دیدگاههای مثبتتری نسبت به رباتهای جدید دارند. آنها رباتها را دستیاری مفید میدانند.
همچنین، شرکتها از هوش مصنوعی برای انجام کارهای روزمره کارمندان و ارائه ابزارهای تحلیلی جدید به آنها برای بهبود تجربه مشتری و کشف فرصتهای جدید برای محصولات، خدمات و مدلهای کسبوکار محرک رشد، استفاده میکنند.
استفاده از فرصت جدید برای بازتعریف شغلها و تجدید نظر در خصوص طراحی سازمان
شرکتها در صورت داشتن شرح وظایف قدیمی، نمیتوانند سود بهینهای از سرمایهگذاریهای خود بدست آورند. مدیران باید وظایف شغلهای مختلف را ارزیابی کنند، پیشبینی کنند که کدام یک از وظیفهها به ماشینها منتقل میشوند. آنها باید وظایف جدیدی به هر شرح شغلی اضافه کنند یا نقشهای کاملا متفاوتی ایجاد کنند که برای مدیریت فناوریهای هوشمند مورد نیاز هستند. به عنوان مثال یک کارگر کارخانه میتواند برای اداره رباتها آموزش ببیند. همچنین سیستمهای هوش مصنوعی برای آموزش و اصلاح الگوریتمها و غلبه بر قضاوت خطاپذیر ماشین، به کمک انسان نیاز دارند.
به عنوان مثال، در شرکت Stitch Fix ، که یک سرویس آنلاین اشتراک لباس است؛ 3400 طراح لباس از یک موتور پیشنهاد هوش مصنوعی استفاده میکنند تا پیشنهادات شخصی سازی شده به مشتریان ارائهدهند. این ماشینها سرعت کار طراحان را بالا میبرند و طراحان میتوانند روی طراحی لباس و افزایش رضایت مشتریها تمرکز کنند.
برای عملکرد موثر، یک شرکت هوشمند باید دارای یک سازمان غیر سلسله مراتبی باشد، که در آن کارمندان در سیلوهای عملکردی و عملیاتی همکاری کنند. این شرکت را قادر میسازد تا به سرعت به بینشهای بهدستآمده از ماشینهای هوشمند واکنش دهد و با استعدادهای انسانی و تکرار، راهحلها را در بازار بهکار گیرد.
مشارکت کارمندان در ساخت راهحلهای هوشمند
برای برقراری تعادل مناسب بین سرمایهگذاری روی فناوریهای هوشمند و حفظ مشاغل موجود، شرکتها به کمک کارمندان خود نیاز دارند. در تحقیقات ما (که به آنها اشاره شد)، ما دریافتهایم که کارمندان بسیار بیشتر از آنچه کارفرمایان میدانند، تمایل به استفاده از فناوریهای جدید دارند. آنها میخواهند مهارتهای جدیدی را بیاموزند، حداقل به این دلیل که میدانند برای ادامه کار خود به آنها احتیاج دارند.
سرمایهگذاری در هر دو فناوری و آموزش به شرکتها کمک میکند تا به آرامی به سمت شرکت هوشمند حرکت کنند. شرکتهایی که این کار را انجام میدهند بهتر از رقبا عمل میکنند، زیرا آنها وقت استعدادهای انسانی را آزاد میکنند و این برای رشد خلاقیت، همدلی، ارتباطات، سازگاری و حل مساله ضروری است. دوین فیدلر، مدیر تحقیقات در موسسهی آینده میگوید: « هرچه اتوماسیون و یادگیری ماشین به سمت کالایی شدن حرکت کند، مهارتهای منحصر به فرد انسان ارزشمندتر میشوند. »
هوش مصنوعی و رهبران کسبوکار
بحث درمورد تاثیر فناوری روی آینده مشاغل ادامه خواهدداشت. رهبران کسبوکار باید به این حوزه توجه ویژه داشتهباشند و در آن مشارکت کنند. تحقیقات زیادی برای درک کامل تاثیر فناوریهای هوشمند بر شغل نیاز است. در عین حال، شرکتهایی که به طور فعال برای آینده آماده میشوند، موقعیت خود را برای پیشرفت در این عصر جدید تثبیت میکنند.