در این یادداشت صحبتهای مطهره جاویدی، 29 ساله، مدیرعامل استارتآپ کایاک و مادر دو فرزند ۷ و ۳ ساله را میخوانیم. او در دانشگاه بعد از چند بار تغییر رشته، در نهایت در مقطع کارشناسی ارشد در رشته فلسفه غرب از دانشگاه فردوسی مشهد فارغالتحصیل شد. جاویدی میگوید در کایاک بستری فراهم کردیم که بچهها تجربه کنند و در کنار این تجربه آموزش ببینند و به هر کجا که خودشان میخواهند برسند و هدف خودشان را پیدا کنند. کایاک از تیمهای پرتفوی ۱۰۰استارتاپ است. در ادامه با ما همراه باشید.
کودکی شما چگونه گذشت؟
من از کودکی آدم فعالی بودم. برای همین از دو سالگی در کلاسهای آموزشی مختلف مثل قرآن، شعر و غیره شرکت میکردم.
دبستان مدرسهی شاهد بودم و راهنمایی به مدرسه استعدادهای درخشان رفتم. در دبیرستان وارد رشته ریاضی شدم و به شدت علاقهمند به حوزه نجوم و رباتیک بودم و کلاسهای پیشرفته میرفتم. مسابقات مختلف مثل جشنواره خوارزمی شرکت میکردم. هیچوقت آرام و قرار نداشتم و در مدرسه مسئولیتهای مختلف مثل شورای مدرسه و نایب رییس ناحیه و انجمناسلامی و انجمنهای دیگر میگرفتم.
شما چه مسیر آموزشی را طی کردید؟
من عاشق مباحثه در حوزه علوم انسانی بودم ولی تبوتاب ریاضی در زمان ما بالا بود و همه بچهها دوستداشتند وارد رشته برق شوند. البته من دلم میخواست ریاضی محض یا رباتیک بخوانم. آن زمان فقط یکی از دانشگاههای دولتی رشته رباتیک داشت آن هم پسرانه بود و پدرم هم میگفت باید در مشهد بمانم. به همین دلیل من اصلا نمیتوانستم سمت رباتیک بروم. من در پایان سال سوم دبیرستان با همسرم که همسن خودم بود ازدواج کردم. البته ایشان لیسانس خود را در همان سن گرفته بود؛ طلبه بود و تازه لباس روحانیت به تن کرده بود.
من بعد از ازدواج با انتخاب خودم و با مشورت پدرم وارد حوزه علمیه شدم و همزمان رشته مهندسی فناوری اطلاعات را نیز در دانشگاه شریعتی ادامه دادم. صبحها به حوزه و بعدازظهرها به دانشگاه میرفتم و اکثر اوقات بیرون از خانه بودم.
ما بهخاطر کار همسرم به تایباد، یکی از شهرهای مرزی افغانستان رفتیم. برعکس تصوراتی که من داشتم بسیار شهر امن و خوبی بود. در آنجا من مجبور به انصراف از دانشگاه شدم چون رشته تحصیلی من را نداشتند. البته خودم هم آن چیزی که میخواستم را در آن رشته پیدا نکردم. در دانشگاه چیزهای قدیمی تدریس میشد. آنقدر نرمافزارها قدیمی بود که همه بچهها دو ویندوز نصب میکردند. کلاسهای بیرون بسیار پیشرفتهتر از چیزی بود که در دانشگاهها تدریس میشد.
سال۹۵ حوزه علمیه را تمام کردم و با تمام توان برای تغییر رشته خواندم. عاشق رشته فلسفه شده بودم. چون میدانستم ما یک پیشینه قدیمی در حوزه فلسفه داریم و من هم عاشق رشتههای عمیق و تحلیلی بودم، حس کردم گمشده خودم را در فلسفه پیدا میکنم. وارد رشته فلسفه غرب در دانشگاه فردوسی مشهد شدم. رتبه ۹ فلسفه دین و رتبه ۴۵ فلسفه غرب را در مقطع کارشناسی ارشد آوردم و چون مشهد فلسفه غرب قبول شده بودم آنجا را انتخاب کردم. در ۲۲ سالگی مادر شده و یک فرزند داشتم؛ برای همین به حمایت مادرم نیاز داشتم و باید پیش مادرم در مشهد میماندم.
وارد دانشگاه شدم و اوایل به غرغرکردن گذشت به این که چرا گمشده من اینجا نیست. چرا دانشگاه و استادها آنطور که من میخواهم نیستند. به این نتیجه رسیدم که من باید در درونم دنبال گمشدهام بگردم و فعالیتهای خارج از دانشگاه را شروع کردم. وارد انجمن علمی شدم و فعالیتهایی را در رشتههای مختلف شروع کردم و کلاسهای مختلف برای بقیه تشکیل میدادم. کم کم عضو اتحادیه فلسفه کل کشور شدم.
در سال ۱۳۹۷ من با لیگ ملی دانشگاه فردوسی آشنا شدم و بهعنوان ایدهپرداز در آنجا شرکت کردم. از فینالیستها و تنها فینالیست در علوم انسانی بودم. آن زمان طرح مدرسه ابتدایی فلسفه و هنر را ارائه داده بودم. سال بعد از آن چون فکر میکردم نحوه برگزاری و اطلاع رسانی خوب نیست، عضو برگزارکنندهها شدم. سال ۹۸ مدیر کل اجرایی لیگ نوآوری در سطح استان شدم و تغییرات اساسی رخ داد. من قبلا هم با دنیای استارتاپ آشنا بودم ولی آنجا بود که عملا وارد آن شدم. منتورها را باید دعوت میکردم و احساس کردم اینجا گمشدهی من است.
شروع ماجرای کایاک از کجا بود؟
سال ۹۹ دوباره مادر شدم و دو ماه بعد از به دنیا آمدن فرزندم استارتاپ کایاک را راهاندازی کردم البته آن زمان ما با برند نواک کار میکردیم. من و دوستم ۶ ماه در یک زیرزمین تحقیق کردیم و به این نتیجه رسیدیم که آموزش کارآفرینی اینقدر گسترده است و همه چیز را در دل خود دارد که اگر از کودکی به بچهها آموزش داده شود میتواند تمام خلاهای آموزشی را بپوشاند. اگر بچهها با کارآفرینی آشنا شوند میتوانند آینده کشورشان و خودشان را بسازند و بعد شروع به ساخت محصول کردیم.
اسفند۹۹ از شرکتمان رونمایی کردیم و در سال ۱۴۰۰ در مسابقات ملی لیگ نوآوری دانشگاه فردوسی برای جذب سرمایه رتبه آوردیم اما قبول نکردیم. تا اینکه با ۱۰۰استارتآپ آشنا شدیم و در رویداد ادتک شرکت کردیم. آن زمان من با یک mvp نامناسب و اطلاعات ضعیف درباره پیشبینی مالی در این رویداد شرکت کردم و با کمک دوستان ۱۰۰استارتاپ و اجوتک من توانستم جذب سرمایه کنم.
ایدهی کایاک چطور به ذهنتان رسید؟
من به دلیل اینکه خودم خیلی دیر متوجه شدم که به چه حوزهای علاقه دارم و به همین علت چندبار تغییر مسیر دادم، این ایده به ذهنم رسید تا کاری کنم که بچههای ما زودتر بتوانند راهشان را پیدا کنند. ایده کایاک، آموزش کارآفرینی به وسیله تجربهگر بودن در کنار استعداد سنجی عملی است. کایاک به بچهها کمک میکند گمشدهی خودشان را پیدا کنند. در واقع میخواستیم جایی را پیدا کنیم که بچهها با کیفیت و قیمت مناسب بتوانند همان تجربیاتی که ما تا ۳۰ سالگی انجام دادیم آنها تا دوران دبیرستان انجام بدهند.
بچهها با کایاک شناختشان نسبت به خودشان بیشتر میشود و حضور یک متخصص در کنارشان، به رشد و پیدا کردن راهشان کمک میکند. در روند تست کردن هکرشد و تحقیقات جهانی، ما به این نتیجه رسیدیم که باید این فرایند تجربهگر بودن برای کل کشور و بعد برای صادرات قابل استفاده باشد.
ما به سراغ محصولات فیزیکی رفتیم. بستهای که وسایل یک کسبوکار داخل آن بود. آموزشها، کارتهای تعاملی و آموزشهای مجازی و بعد از آن استعدادسنجی به آن اضافه شد. در کنارش کلاس آنلاین هم میگذاشتیم. کمکم محصول فیزیکی را بهخاطر مسائل مالی و اسکیلآپی که داشتیم، کنار گذاشتیم. در حال حاضر محصولاتمان تمام آنلاین است.
به بچههای خودتان چطور آموزش میدهید؟
من تا زمانی که استارتاپ نداشتم خیلی مادر بهتری بودم. به آموزش در خانه اعتقاد بسیاری دارم. از وقتی کارآفرین شدم زمان کمی دارم اما سعی میکنم زمانی که پیش بچهها هستم، با کیفیت بالایی کنارشان باشم و به آنها آموزش دهم. دختر بزرگ من دوم دبستان است و کاملا تفاوت خواسته و نیاز را میداند و در زمینه کارآفرینی آموزش دیده است. سعی من این است که با توجه به علاقههایش چیزهای مختلف را تجربه کرده و راه خودش را پیدا کند. من این نگاه را به دخترم میدهم که در هر زمینهای فعالیت کند ارزشمند است، چه در زمینه ورزش و چه در زمینه هنر و هر زمینه دیگری که علاقه داشته باشد. جهان سخت است و بچهها باید یاد بگیرند زمین بخورند و دوباره بلند شوند.
تیم شما چطور شکل گرفته و الان چند نفر هستید؟
در ابتدا هنگامی که میخواستیم سرمایه جذب کنیم، بعد از اتفاقاتی راهم از همبنیانگذارانم جدا شد. از نظر سرمایهگذاران من شکست خورده محسوب میشدم . دوباره تصمیم گرفتم بلند شوم و دوباره از نو تیمم را بسازم. همه غیر از خانم فاطمه موسوی، قدیمیترین همراه من در کایاک من را تنها گذاشتند. تیمسازی کردیم و با یک تیم ۶ نفره دوباره شروع کردیم. خیلی از آدمها در کایاک آمدند و رفتند. در کایاک بچهها به چهار دسته تیم آموزش، پژوهش، فنی و رسانه تقسیم میشوند. تیم ما حدود ۶-۵ نفر اعضای اصلی دارد، اما کل مجموعه کایاک ۱۰-۱۲ نفر هستیم.
راهاندازی کایاک در کنار مادری برای دو فرزند سخت نبود؟
من همیشه به کسانی که میخواهند کسبوکار راهاندازی کنند، اگر متاهل یا دارای فرزند باشند، توصیه میکنم رنج مضاعف برای خودشان تولید نکنند. یعنی اینکه ما به یک توان خیلی زیاد نیاز داریم تا بتوانیم مادر، همسر، فرزند و هم مدیر یک شرکت باشیم. من احساس میکنم توانایی انجام همزمان این کارها را دارم. حمایتهای مادرم در نگهداری بچهها باعث شد من بتوانم کارهایم را مدیریت کنم. در این راه نیاز به یک همسر همراه داریم که درک کند و به همسرش حق رشد بدهد. همه افراد نباید از خودشان انتظار داشته باشند که همه این کارها را باهم انجام دهند.
دربارهی محصولتان توضیح دهید.
ما از روز اول میدانستیم برای داشتن یک محصول تجاری که کودک به آن ترغیب شود باید یک قالب جذاب داشته باشیم و چه قالبی جذابتر از بازی؟ البته بعدا متوجه شدیم بسیاری از اوقات نباید اسم بازی را بیاوریم. چون خانواده توقع اسباببازی دارد و Gamification (بازی آفرینی) در ایران جا نیفتاده است. ولی ما با اسم بازی تولید اولین محصولمان را ارائه کردیم و پس از جذب سرمایه به تولید تجاری رساندیم. داخل آن جعبه وسایل کسبوکار مقدماتی کارآفرینی برای بچههایی که هیچوقت کار نکرده و آموزش اقتصادی ندیدهاند، قرار داشت. در ابتدا ۵ کسبوکار در mvp (محصول اولیه) ما بود ولی سپس تصمیم گرفتیم به 2 کسبوکار بپردازیم. یکی از آنها وسایل ساخت گردنبند و دستبند و دیگری تزیین سفال بود.
در کنار آن ۶ کارت وجود داشت که در حوزه آموزش به بچهها کمک میکرد. این کارتهای تعاملی در حوزه فروش، بازاریابی و هدفگذاری و حوزههای مختلفی بودند که بچهها را به سمت ایدهپرداز شدن و تفکر و استقلال عملی و فکری هدایت میکرد. آموزشها پشت یکی از این کارتها که کارت هدفگذاری بود به صورت یک لینک بارگذاری شده بود. ۵ ویدئو برای والدین و ۵ ویدئو برای بچهها در این لینک وجود داشت. به این نتیجه رسیده بودیم که اگر والدین وارد این آموزشها نشوند، آموزش به بچهها تاثیر چندانی نخواهد داشت. علاوهبر اینها یک تسهیلگر کسبوکار نیز با بچهها در ارتباط بود.
در نسخه جدید تعامل آنلاین که هنوز Launch (راهاندازی) نشده همه این فرایندها جذابتر و به صورت Gamification (بازی آفرینی) ارائه شده است. چیزی که در حال حاضر در محصول وب اپلیکیشن ارائه میشود، همان آموزشهاست با کیفیت بهتر و در حوزههای جدید مثل دوبله، نانو، فوتبال، رباتیک است. بعد از این که چند بازی جلو برویم، بازی با نام خود استارتاپ Launch (راهاندازی) خواهد شد. آنجا بستری برای بچهها فراهم است که خودشان ایدهپردازی کنند، یک استارتاپ راهاندازی کرده و پشتیبانی دریافت کنند. در این روند ما استعدادسنجی هم اضافه کردیم. تست استعدادسنجی، کلاسها و مهارتها را داخل کلاسهای تمام مجازیمان که از طریق اینستاگرام اطلاع رسانی میشود انجام میدهیم. به لطف خدا ما و تیم برنامهنویسی، شبانه روز تلاش میکنیم تا چند ماه آینده این محصول را Launch (راهاندازی) کنیم.
هدف شما در حال حاضر همان هدف اولیه است یا pivot (چرخش) داشتید؟
در استارتاپهای حوزه آموزش pivot (چرخش) عامل رشد است. ما از محصول فیزیکی به سمت آموزش آنلاین و مجازی رفتیم و چرخش داشتیم. اما اصل هدف ذهنی من که ساختن یک بستر برای بچههای ۷ تا ۱۷ سال بود همان هدف اولیه است. البته این رنج سنی هم بارها تغییر کرد و محتوای آموزشی نیز با توجه به تغییر بازه سنی تغییر میکرد. هدف ما این است که بستری فراهم کنیم که بچهها تجربه کنند و در کنار این تجربه آموزش ببینند و به هر کجا که خودشان میخواهند برسند و هدف خودشان را پیدا کنند. هدف کایاک هم همین است تا هم برای کشور خودش هم برای همسایگان کشورش مفید باشد. ما به صادرات خیلی فکر میکنیم و امیدواریم تا سال ۱۴۰۳بتوانیم کایاک را به زبان عربی هم ارائه کنیم.
در مورد mvp (محصول اولیه) خود توضیح دهید، هزینه آن را چگونه تامین شد؟
در ابتدا ما بودجه زیادی نداشتیم و فقط ۵ عدد از محصولمان را تولید کردیم. این ۵ محصول در عرض یک هفته فروش رفت. بعد از جذب سرمایه، ۱۰۰۰ بسته طراحی و تولید کردیم. بخشی از این هزینه از جذب سرمایه آمد. ولی چون در ایران از زمان بستن قرارداد جذب سرمایه تا دریافت پول مدت زمانی طول میکشد، ما تولید اولیه را از طریق Bootstrap (خودراهاندازی) و قرض از خانواده خودمان انجام دادیم.
کایاک قسمت دیگری هم دارد که از آذر ۱۴۰۰ شروع کردیم. ما با همکاری ارگانهای دولتی (فعالیتی بهصورت B2G) رویدادهایی در حوزه کارآفرینی کودک و نوجوان بهصورت Gamification (بازی آفرینی) برگزار کردیم. این کار به ما کمک کرد تا از قرض رها شویم. از دو ماه گذشته روی pitch deck (پیچدک) خود کار میکنیم تا سری دوم سرمایه را جذب کنیم. از ۲۵ بهمن ماه وارد نیتک پارک شدیم و برند ما در اکوسیستم مشهد جا افتاده است. اما مشکل اینجاست که جذب سرمایه در حوزه علومانسانی بهشدت کار سختی است، چون سرمایهگذار از شما mvp میخواهد و انتظار دارد همه کارها انجام شده باشد تا سرمایهگذاری کند. برای همین گاهی افراد برای ادامه حیات خود مجبور به انجام کارهایی میشوند که دوست ندارند. مثلا برگزاری این رویدادها که بیشتر برای ادامه حیات ما انجام میشود و کار سنگینی است.
تجربه شما از جذبسرمایه چیست؟ توصیه شما به استارتاپها بوتاسترپ است یا جذبسرمایه؟
واقعیت این است که نسخه واحدی وجود ندارد. اما توصیه من این است که تا جایی که ممکن است خودتان جلو بروید. اما از مرحله Early Stage (مرحله اولیه) به بعد خوب است که جذب سرمایه کنید. یعنی زمانی که mvp (محصول اولیه) داشته و توانستید آن را به فروش برسانید. در مرحله Early Stage (مرحله اولیه) جذب سرمایه بهتر از وام است. اما ۶ ماه زودتر از زمانی که به سرمایه نیاز داشتید دنبال آن بروید. هرگز وام نگیرید.
این مساله که سرمایهگذار شما چه کسی است هم خیلی مهم است. سرمایهگذار باید متعهد باشد و آنجایی که به مشکل خوردهاید به شما کمک کند. در نهایت ببینید چه کاری برای شما خوب است چرا که برای همه نمیتوان یک نسخه پیچید.
از چه طریقی با ۱۰۰استارتاپ آشنا شدید؟
از طریق یک پیچ متوجه شدم که ۱۰۰استارتاپ مسابقهای در زمینه تکنولوژی آموزشی برگزار میکند. من چند ساعت مانده به پایان زمان ثبتنام، اقدام کردم و یک شب تا صبح مشغول پرکردن فرم ثبتنام بودم. آن زمان اطلاعاتم درباره پیشبینی مالی بسیار کم بود. بعد از انتخاب ۱۰۰استارتاپ فهمیدم چقدر این آموزش و تعامل با تیمها باعث رشد استارتاپ میشود. بچههای ۱۰۰استارتاپ هر زمان نیاز به کمک داشتیم خیلی به ما کمک کردند و با جان و دل پاسخگو بودند.
اگر نقد یا پیشنهادی به ۱۰۰استارتاپ دارید بفرمایید.
سرمایهگذاران نظرشان را عوض نکنند و واقعا خطرپذیر باشند. امیدوارم روزی برسد که سرمایهگذارها ارائه دهند و تیمها انتخاب کنند. سرمایهگذارها به تیمها معرفی شوند و درباره اینکه علاوه بر پول چقدر میتوانند توان معنوی بگذارند و در شبکهسازی، بازار و غیره کمک کنند، صحبت و در قرارداد عنوان شود.
کلام آخر
تنها شروع کنید و mvp بسازید. تا زمانی که ۲۴ ساعتتان پر نشده فردی به تیم اضافه نکنید. یک لیست از نیازهایتان بنویسید و خودتان را بشناسید و ببینید چه کسی با چه شخصیت و مهارتی باید به تیم اضافه کنید و به اعضای تیم و نظراتشان احترام بگذارید.