این روزها از افول و ناکارآمدی مدل شتابدهندهها برای حمایت از استارتآپها زیاد میشنویم؛ به همین بهانه رسانه «راه پرداخت» با حمایت «۱۰۰ استارتآپ» به سراغ چند نفر از فعالان زیستبوم کارآفرینی رفته تا نظر آنها را درباره شرایط شتابدهی در ایران جویا شود. این یادداشت از جمله این مطالب است که در قالب پرونده «شتابدهنده، مدلی در حال افول؟» منتشر شده است.
امیر شکوهی نیا، همبنیانگذار و مدیرعامل سابق شتابدهنده هاردتک و مدیرعامل استارتآپ نینیکس | هنگام صحبت در رابطه با فضای استارتآپی کشور باید از دید بالاتری به مساله نگاه کنیم. در واقع نباید به دلیل افول تعدادی از نهادها کل این فضا را افول کرده بدانیم؛ همچنین باید این مساله را درک کرد که در فرایند گسترش یک اکوسیستم ممکن است سرعت پیشرفت آن در بازههای متفاوت زمانی بالا و پایین شود بنابراین زمانی که سرعت رشد آن کاهش پیدا میکند نباید نتیجه گرفت که آن اکوسیستم افول کرده است.
جای خالی استارتآپ نماها
اگر بخواهیم در رابطه با اکوسیستم استارتآپی کشور صحبت کنیم با توجه با اتفاقهایی که طی دو سال گذشته رخ داده و داستانهای موفقیت کمی که در فضای استارتآپی شکل گرفته باید گفت که شرایط برای افرادی که میخواهند شروع به فعالیت کنند ناامیدکننده است. افرادی نیز که در گذشته در این فضا فعال بودند با توجه به عدم آمادگی اکوسیستم از اینکه بتوانند با همان فرمان قبلی به کار خود ادامه بدهند ناامید هستند و حس میکنند تلاشهای آنها به نتیجه نخواهد رسید. ماحصل این دو اتفاق این است که های و هوی اکوسیستم میخوابد اما این به معنی افول کلی آن نیست.
در واقع در پی این اتفاقها هایپ اکوسیستم کم شده و دیگر فضای رؤیایی یک شبه کارآفرین و میلیارد شدن کمکم رنگ باخته و افراد با چهره واقعی یک استارتآپ و فرایند پرزحمت و پررسیک پنج الی ۱۰ سالهای که برای رسیدن به موفقیت باید طی کنند آشنا میشوند و میفهمند رویایشان به زودی نمیتواند محقق شود. در واقع نسل اول استارتآپهایی که به نتیجه رسیدند مشخص کردند که فضای رؤیایی یک شبه و یک ساله رسیدن به موفقیت دیگر وجود ندارد. اما کلیت داستان این است؛ جای استارتآپ نماها امروزه خالی است. استارتآپهایی که از ابتدا هدف داشتند، میدانستند به دنبال چه چیزی هستند و هم اکنون نیز در گوشهای به فعالیت خود ادامه میدهند و به سمت جلو گام بر میدارند.
بررسی سه نوع شتابدهنده
به ناچار برای تحلیل یک فضا باید گریز کنیم به فضای مجهول داستان و بررسی کنیم در این فضا هنگامی که اما و اگرهای اولیه رفع شود آنگاه اکوسیستمها به کدام سمت میروند. برای مثال اگر اکوسیستم آمریکا (سیلیکون ولی) و اروپا را تحلیل کنیم به سه نوع شتابدهنده خواهیم رسید و با بررسی آنها متوجه خواهیم شد نسل قبلی شتابدهندههای کشور ما نمونههایی کپی شده از آنها هستند که بومیسازی نشده و به همین دلیل نیز شاید نتوانستند در فضای کشور دوام بیاورند.
دسته اول این شتابدهندهها دولتی هستند که وابسته به دانشگاه و نهادهای کشورهای مختلف هستند. مدل کسبوکاری دسته دوم آنها به صورت واسطهگری است که با شناخت فروشنده، بازار و استارتآپ میخواهند آنها را به یکدیگر وصل کنند و مدل سوم هیبریدی است که یک بخشی از یک سو میآید بخش دیگری از جای دیگر.
در ایران شتابدهندههایی که قصد کمک گرفتن از دانشگاهها و نهادهای دولتی را داشتند نتوانستند موفقیتی کسب کنند؛ زیرا در مقابل پارکهای فناوری و مراکز رشد قرار گرفتند و رقابتی بر سر منابع میان آنها شکل گرفت. این مراکز قدیمیتر هستند، سازوکارهای درستتری دارند و شبکه خودشان را از قبل ساختهاند. از طرفی شتابدهندهها نوظهور هستند. بنابراین در این رقابت احتمالاً بازنده خواهند بود. هر شتابدهندهای با یک جنگ و دعوایی در این رقابت توانسته صرفاً خودش را سرپا نگه دارد.
شتابدهندههای matchmaker نیز با توجه به اینکه فضای صنعت در کشور برای سرمایهگذاری آماده نیست مورد اقبال قرار نگرفتند. در واقع ادبیات سرمایهگذاری در کشور سنتی است، سرمایهگذار میگوید من ۵۰ درصد هزینه میدهم درحالی که استارتآپ نمیتواند این درخواست را قبول کند. بنابراین این شتابدهندهها نیز به دلیل عدم تناسب در عرضه و تقاضا نتوانستند در کشور موفق باشند.
در مدل ترکیبی که یک مدل تجاری از شتابدهندههاست؛ آنها طی هفت الی هشت سال در فضای آماده دنیا و در ایران ۱۰ تا ۱۵ سال به سوددهی میرسند. در ایران با توجه به اینکه هیچکدام از شتابدهندهها به این اندازه دوام نیاورده و سرمایهگذاری روی آنها نیز برای رسیدن به سوددهی بعد از ۱۰ سال طراحی نشده در این حوزه نیز توفیقی تا کنون در کشور حاصل نشده است. احتمالاً در آینده شاهد مدل جدیدی که به سازوکار کشور شبیهتر است باشیم تا شاید مدل جدید بتواند جای خالی این داستان را پر کند.
مزایا و معایب مدل سرمایهگذاری اکوسیستم فعلی استارتآپی کشور
اگر اکوسیستم را یک قیفی فرض کنیم که در ورودی آن شتابدهندهها قرار دارند ایجاد خلل در فرایند رشد آنها باعث میشود ورودی این قیف کم شود و به طبع خروجی آن تحت تأثیر قرار گیرد. مجموعهای از عوامل دست به دست هم دادند تا فضای حاکم بر اکوسیستم را اینگونه که در حال حاضر هست شکل بدهند. با این حال معتقد هستم فضا رو به افول نیست.
برای تحلیل مزایا و معایب مدل سرمایهگذاری اکوسیستم فعلی استارتآپی کشور باید توجه کنیم که با تغییر فضای شتابدهندهها و استارتآپها به تبع فضای کاری و سرمایهگذاری نیز تغییر کرده است. به دلیل نوسانات پول و کاسته شدن از ارزش آن بسیاری از افراد که پول داشتند، مثلا صاحبان صنایع و کسبوکار به فکر سرمایهگذاری افتادند و امروزه شاید جز فرصتهایی با ریسک بالا همچون سرمایهگذاری بر روی شتابدهندهها در کشور فرصت دیگری وجود نداشته باشد؛ بنابراین ناگزیر مقداری از سرمایه به این سمت سرازیر شده و افراد فهمیدند اگر حساب شده وارد فضای سرمایهگذاری در حوزه شتابدهندهها شوند میتوانند سود خوبی کسب کنند.
در مجموع هنوز به مدل خاصی در سرمایهگذاری نرسیدهایم و سرمایهگذاری هنوز در کشور به صورت میلی صورت میگیرد و با توجه به وضعیت و اهداف سرمایهگذار ممکن است سرمایهگذاری اتفاق بیفتد یا خیر.
موج دوم اکوسیستم استارتآپی کشور در حال شکلگیری است. نسل اول استارتآپها ادبیات این اکوسیستم را شکل دادند که در طی این فرایند به صورت طبیعی تلفات زیاد بوده اما توفیقاتی نیز به دست آوردند و هماکنون میتوان گفت افرادی هستند که طی فرایند چهار پنج ساله مفهوم استارتآپ را درک کرده و به عنوان ذخایر اکوسیستم و کسانی که میتوانند در شکلگیری نسل دوم به عنوان مدرس تجربیات خود را ارائه و استارتآپها را راهنمایی کنند شناخته میشوند.
در واقع با وجود آنها این فرصت را داریم که در آینده سالهای پر رونقی داشته باشیم. این مسیر هم مسیری نبود که بتوانیم با پرش به آن برسیم. برای رسیدن به این نقطه نسل اولی لازم بود که تجربه کسب کند و به تعبیری قربانی شود و فضا را برای شکلگیری نسل دوم اکوسیستم استارتآپی فراهم کند. با کپی کردن، عقبافتادگی در این اکوسیستم را جبران نمیشد. در واقع این فضا باید به صورت جدی تجربه میشد و خوشبختانه این اتفاق رخ داده است.