صاحبان کسبوکار یا دوستانی که در حوزه استارتاپها فعالیت میکنند، خوب میدانند که همیشه همه چیز گل و بلبل نیست! بعضی مواقع با چالشها و مسائل غیرمنتظرهای روبرو میشویم که آمادگی مقابله با آنها را نداریم. یا ظرفیت حل و بررسی برایمان میسر نیست. در چنین موقعیتهایی علاوه بر هیجان و استرسی که به وجود میآید، خود این چالش بعد از مدتی خاطرهساز میشود. این چالشها را به چه نحوی باید مدیریت کنیم؟!
خودتان را برای ما معرفی کنید و بفرمایید از کجا شروع به کار کردید؟
میلاد اسلامی زاد هستم، هم بنیانگذار و مدیرعامل نویسش. مسیر خودم را از سال ۸۷ آغاز کردم. در این مدت، قریب به ۱۵ سال کاملا در فضای آنلاین بودم. کارهای مختلفی انجام دادهام و با کسبوکارهای زیادی همراه شدم. از سال ۹۶ تا به حال، روی کسبوکار نویسش متمرکز بودهام.
در شروع نویسش با چالش مرغ و تخممرغ چگونه مواجه شدید؟
همین امروز که با شما صحبت میکنم هم با این چالش مواجهیم. همواره همه پلتفرمها با این مشکل مواجه هستند. هیچ کسبوکاری از بالانس کردن خود بینیاز نمیشود. ما در پلتفرم خود به یک برابری در دو طرف نیاز داریم. روشها و مسیرهای متفاوتی را تا به حال دنبال کردهایم و کماکان هم سعی میکنیم مدلهای تازهای را پیدا کنیم. اما به این نتیجه رسیدهایم که بهترین روش همین است. دو گروه کاملا مستقل و موازی اما در ارتباط با یکدیگر باهم کار میکنند. یک تیم، مارکتینگ و پرفورمنس ماست با اهداف مشخص و گروهی دیگر به جذب و نگهداشتن کاربر نویسنده به فراخور حجم کاری پلتفرم، میپردازد.
همچنین پیش بینی دراینباره که در هر فصل با چه حجم کاری قرار است مواجه شویم. الزاما همیشه این روش هم موفق نیست. چون جذب نویسنده پروسه سختی است. کاربران ما همگی متخصصین این حوزه هستند که میتوانند در جاهای مختلف مشغول به کار شوند. پیدا کردن یک کاربر نخبه یک فرایند نسبتا دشوار و طولانی است. اما در انتها ما را مطمئن میکند که حاصل این فرایند یک خروجی مطلوب و با کیفیت است.
آیا این چالشها همیشه قابل پیش بینی هستند؟
قطعا اینطور نیست. ما همین اواخر دچار یک چالش پیشبینی نشده شدیم. با یک حجم غیر قابل پیشبینی از سفارشات مواجه شدیم و امکان تامین در آن بازه زمانی را نداشتیم.
تقریبا این مسئله، برای همه کسبوکارهای این حوزه اتفاق افتاده است. کسبوکارها، مدلها و راهکارهای مختلفی وابسته به منابع و امکانات خود برای مواجه با این چالش دارند.
یک استارتاپ نوپا میتواند مارکتینگ خود را به آژانسهایی مثل نویسش برونسپاری کند یا باید بهدنبال نیروی مارکتینگی باشد؟
نمیتوان تمام تیم مارکتینگ را برونسپاری کرد. زمانی برونسپاری امکان پذیر است که کار نیروی زیادی میطلبد و آن کیفیت لازم درون خود کار حاصل نمیشود.
محتوا یک کالای مصرفی است. استارتاپی که به این مرحله از رشد رسیده باشد میتواند حداقل دو نفر را استخدام کند. این دو نفر، محتوا را پیگیری و دسته بندی کرده و تولید محتوا را برون سپاری میکنند. البته این برونسپاری نیز محدودیتهایی دارد. ممکن است تدوین استراتژی یا تدوین تقویم سردبیری قابل برونسپاری باشد. اما به شخصه معتقدم که نمیتوان ذهنیت و رویهی کار را برونسپاری کرد.
مقاله مرتبط: استراتژی مارکتینگ بیمیتو
مدل برونسپاری باید به چه صورت باشد؟
آژانسهایی که براساس خروجیهای قطعی وارد قرارداد میشوند، قطعا مدلهای کم ریسکتری هستند. منظور از خروجی، هر محتوایی است که در طول مدت زمانی برای کسبوکار شما تولید ارزش و فایده کند.
مدل دیگری که به ذهن میرسد این است که کارفرما بداند که به دنبال چه میگردد و هدفش چیست. سپس به همکاری و برونسپاری کار بپردازد.
بسیاری از کسبوکارهایی که با آنها مواجه میشویم، نمیدانند به چه محتوایی نیاز دارند و با چه هدفی میخواهند به تولید محتوا بپردازند. اگر برای خود شفاف کنند که به دنبال چه میگردند، مدل و روش آنچنان تفاوتی نمیکند.
سرمایه نویسش به چه صورتی تامین شد؟
در سال۹۶ نویسش را آغاز کردم؛ آن زمان مدیر روابط عمومی اسنپ بودم. تا یکسالونیم بعد هم همچنان به آن کار ادامه میدادم. در آن برهه دوستی به نام سعید زاهدی داشتم. ایشان مسئولیت راهبری و مدیرعاملی نویسش را به عهده گرفتند. البته در ۲ سال اول، نویسش یک سازمان نبود. صرفا یک پروژهای بود در کنار کارهای هر یک از ما. در اواخر سال۹۷ به سطحی رسیدیم که توانستیم وقت بیشتری روی نویسش بگذاریم. در ابتدا برای فرایند پذیری نویسش، فقط توانستیم با دو مجموعه سرمایهگذار وارد قرارداد شویم.. در آن برهه حجم کاری نویسش بهاندازهای رسیده بود که برای سرمایهگذاری معنادار بود. در نهایت با دو سرمایهگذار وارد مذاکره شدیم. یکی از آنها نیز ما را رد کرد. با سرمایهگذار دوم نیز تا دریافت سرمایه، یک مذاکره ناپیوسته هفتماهه داشتیم. در نهایت با همان سرمایهگذار به نتیجه رسیدیم.
مقاله مرتبط: مهارتهای لازم استارتاپها برای جذب سرمایه
چگونه باید مسئله وابستگی به افراد را در تیم حل کرد؟
وابستگی به افراد در کسبوکار مسئلهای است که من نیز در نویسش با آن مواجه هستم. متاسفانه تیم نویسش به بنده وابسته است. یکی از اهداف من در سال جاری کم کردن وابستگی به شخص در استارتاپ است. البته این جریان به این معنا نیست که اعضا مدام در حال تعویض شدن باشند. بلکه میتوان با همان تیم اولیه کسبوکار که به خوبی از پس کارها برمیآیند و ریز جزییات کار را بدست گرفتهاند جلو رفت. قطعا بهترین گزینههای موجود همان تیماند. اما تجربه زیستهی من ثابت کرده، هم بنیانگذاران (co-founder) تاثیر بسزایی روی کار دارند.
چگونه افراد مجموعه خود را حفظ میکنید؟ چرا اسنپ نتواست شما را درون خود نگه دارد؟
در کمال صداقت اگر بخواهم بگویم؛ جدا شدن من از اسنپ هیچ زیانی به آن وارد نکرد! من در مقطعی از اسنپ جدا شدم که به ثبات معناداری در برند خود رسیده بود. اسنپ توانست بلافاصله یک فرد خیلی توانمندتر از من جایگزین کند. اگر ساختار روابط عمومی یک سازمان سالم باشد متکی به شخص نخواهد بود. حتی در سطح مدیران! اسنپ نیز انقدر سالم بود که بعد از من دچار مشکل نشود.
من به عنوان میلاد اسلامی برای خود الزامی نمیبینم که تا پایان عمرم حتما در نویسش یا اسنپ و … کار کنم. اگر روزی متوجه شوم که در جایی دیگر حال خوب، یادگیری و انتفاع برای من بیشتر است قطعا به آن سمت میروم. این شرایط را در واقع حق همه میدانم. تلاشم این است که این شرایط را برای همه فراهم کنم.
تلاش میکنم در وهله اول برای خودم و بعد برای دیگران، فضایی را بسازم که علیرغم فشارکاری، جوی آرام و بانشاط داشته باشیم. و بتوانیم یاد بگیریم. این موارد تا زمانی که وجود داشته باشد، ترجیح همه افراد این است که در کار باقی بمانند. تا الان تقریبا بههمین شکل بودهاست.
به طور کلی بر این باورم که اگر بخواهم مدیر و یا هم بنیانگذار توانمندی باشم باید دو کار را به طور همزمان و به موازات یکدیگر انجام دهم. اول اینکه سعی کنم سازمانم را از وابستگی به اشخاص حفظ کنم. این مسئله را در وهله اول از شخص خودم شروع میکنم. دوم اینکه اشتیاقی را در فرد بهوجود آورم که هر روز صبح را با انگیزه عالی شروع کرده و به سازمان بیاید.
از دولت جدید چه انتظاری دارید؟
انتظار من از دولت جدید این است که هیچکاری نکند. اگر زمام امور را به دست افراد متخصص این حوزه بسپارند و اجازه دهند فعالین واقعی کسبوکارهای مجازی تصمیمسازی کنند، قطعا شاهد نتایج مطلوبتری خواهیم بود.
حاصل تجربه خود در قالب توصیه به اکوسیستم استارتاپی
اول اینکه تا زمانی که میتوانید، جذب سرمایه نکنید! جذب سرمایه گذار، محاسن زیادی دارد اما معایب آن عمدتا بیشتر است. دوم اینکه مهم ترین ارزش در یک استارتاپ، ساختن یک تیم موفق و پویا است. اگر تمرکز خود را روی خلق یک تیم یکدل، همراه و کاردرست بگذارید، حتما این تیم میتواند کارهای بزرگی انجام دهد.