امیر ناظمی در حال حاضر عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور میباشد. او طی سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰، پژوهشگر حوزه سیاستگذاری فناوری، معاون وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و رئیس سازمان فناوری اطلاعات بوده است. در این گفتوگو به بحثهای عمیقی راجع به اقتصاد دیجیتال، طرح صیانت و رگولاتوری پرداختیم.
استارتآپها چطور باید چالش کنترلگری بازیگران سنتی را حل کنند؟
خیلی اوقات این تفاوت بین بازیگرها، تعارض نیست و آنها میتوانند نقش مکمل یکدیگر را داشته باشند. به طور مثال آمازون (amazon)، که در برابر والمارت (walmart) به عنوان یک بازیگر سنتی شکل گرفت؛ آیا والمارت (walmart) در تعارض با اقتصاد دیجیتال است؟ اتفاقا والمارت (walmart) میتواند با همکاری و هماهنگی بین ایدههای مدرن و فعالیت قدیمی خود، رشد بینظیری را رقم بزند. در نتیجه بخش سنتی و مدرن میتوانند مکمل یکدیگر باشند. همینطور احتیاج به سازوکارهایی است که باید توسط سیاستگذاران تعریف شود تا دو طرف بتوانند اتحاد استراتژیک داشته باشد. حتی این موضوع میتواند منجر به ادغام و تملیک آنها نیز بشود. مکانیزمهای زیادی میتواند وجود داشته باشد تا به ما در جهت رفع این تعارضها و ایجاد تکامل و همبستگی برای خلق فرصتهای جدید کمک کند.
استارتآپها باید دنبال خلق ارزش باشند یا خلق پول؟
ویژگی اصلیای که ما برای استارتآپها تعریف میکنیم، نوآوری و scalability (مقیاسپذیری) است. مقیاسپذیری یعنی با کمترین تغییر در منابع بتواند به مقیاس بسیار بیشتری پاسخ دهد. استارتآپها باید در مراحل اولیه رشد، تمام تلاش خود را برای جذب تعداد مخاطب بیشتر انجام دهند. مخاطب بیشتر میتواند برای آنها ارزش ایجاد کند و در نهایت منجر به خلق پول شود.
چه تفاوتی بین اکوسیستم استارتآپی ایران و جهان وجود دارد؟
چند تیپ متفاوت در اکوسیستمها وجود دارد. تیپ اول کشورهایی مانند آمریکاست که اکوسیستم کامل با بازار جهانی را برای خود در نظر گرفته است. تیپ دوم کشورهای دیرآمدهای هستند که تقریبا از مدل تیپ اول استفاده میکنند. و با توجه به جمعیت قابل توجهی که دارند امکان پیادهسازی این مدل را دارند. به طور مثال کشور چین به واسطهی جمعیت خیلی بالایی که دارد به نقطه سربهسری میرسد.
تاثیرات صیانت در اکوسیستم کارآفرینی چیست؟
از دید من حتما منجر به تاثیرات بدی میشود. شاید این طرح توسط گروهی از افرادی که شناخت و ادراک درستی نسبت به دنیای اقتصاد دیجیتال ندارند و شاید هنوز با عینک صنعتهای قدیمی نگاه میکنند شکل گرفته است. این طرح به ضرر اکوسیستم استارتاپی و کل جامعه است. چالش اول این طرح، از بین بردن اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی است. کشوری که مردمش به دولت آن اعتماد نداشته باشند هیچ شانسی برای توسعه ندارد. حتی اگر بهترین طرح دنیا را ارائه کند ولی مردم اعتماد نداشته باشند، طرح حتما شکست میخورد. در کشورها چیزی به نام برد و باخت دولت و ملت نداریم، ما همگی با هم یا میبازیم یا میبریم.
حتی اینطور فرض میکنیم که آنها بهترین حرفها را زدهاند و تا حدی این طرح دقیق بوده که حاضر به هیچ گفتوگو و مناظرهای هم نشدند. وقتی استارتآپها و مردم طرح را نپذیرفتند، روز به روز شکاف بین مردم و دولت بیشتر میشود. سیاستگذاری به معنای ایجاد مشروعیت و همدلی برای اجرای یک سیاست است. اگر سیاستی نوشته میشود که در آن نه نظر متخصصین گرفته شده، نه به تنوع ایدهها گوش داده شده و نه حاضر به مناظره هستند، نتیجهی آن قطعا چیزی جز شکست نیست. در بحث حکمرانی اینترنت، ۳ دیدگاه در دنیا وجود دارد. طرح صیانت ارائه شده با هر ۳ دیدگاهها تقابل دارد.
با وجود زیاد بودن هزینههای نوآوری در کشور، این طرح باعث ترس از نوآوری نیز میشود. فردی که مهاجرت نکرده با راهاندازی یک کسبوکار جدید، در مقابل تمام موانع فعلی ایستاده است. طرح صیانت مجموعهی جدیدی از موانع را جلوی او میگذارد.
آیندهی پرداخت اعتباری را در ایران را چطور میبینید؟
پرداخت اعتباری بیش از آنکه یک سیاست اقتصادی باشد، یک سیاست اجتماعی است. به همین دلیل من معتقدم که رگولاتور آن صرفا نمیتواند بانک مرکزی باشد. بانک مرکزی به نوعی نماینده و حافظ منافع بانکهاست درحالیکه در اپراتورهای ارتباطی و استارتآپها، بازیگران جدید این حوزه هستند. تا زمانیکه رگولاتوری این حوزه را به بانک مرکزی واگذار کنیم، بین بانک مرکزی و بازیگران جدید تعارض و تقابل بهوجود خواهد آمد. ما با پرداخت اعتباری میتوانیم سرمایهی اجتماعی را افزایش دهیم. همینطور میتوانیم فرصت دسترسی به منابع مالی را نیز بیشتر کنیم؛ به همین دلیل من پرداخت اعتباری را یک سیاست اجتماعی میدانم. در شرایط فعلی کشور که بسیاری از گروههای درآمدی توان مالی جبران هزینههای خود را ندارند، باید این ابزارها را به کمک آنها ببریم. در غیر اینصورت طبقهی متوسط توان خود و طبقهی محروم نیز امکان ارتقا وضع خود را از دست میدهد. در نتیجه پرداخت اعتباری یک سیاست با جنبههای اجتماعی است که سیاستگذاری و رگولاتوری آن باید به گروههای بازتری داده شود. گروههایی که در آن نمایندگان بانک مرکزی و نمایندگانی از حوزههای نوآمدهتر مثل استارتآپها وجود دارد.
هوش مصنوعی چطور میتواند فضای فینتک را تغییر دهد؟
به نظر میرسد آیندهی حوزهی فینتک با هوش مصنوعی، پیوند خورده است. به طور مثال وقتی در مورد پرداخت اعتباری یا اعتبارسنجی افراد حرف میزنیم، هرچقدر الگوریتمهای اعتبارسنجی ما بهتر باشد، قاعدتا به نتایج بهتری میرسیم. این الگوریتمهای اعتبارسنجی بهواسطه هوش مصنوعی است که میتواند رشد پیدا کند. اعتباری که به یک فرد داده میشود حاصل مجموعهای از فعالیتهای اقتصادی و حتی غیر اقتصادی اوست. دریافت وام و پرداخت اقساط نیست که نشان میدهد شما چقدر فرد اعتبارپذیر و معتبری هستید؛ نوع رفتار شما، جریمهی رانندگی، پرداخت به موقع قبوض و حتی تحصیلات، شاخصهایی دیگر اعتبارسنجی است. مجموعهی کل افرادی که در حال حاضر شاخص اعتبارسنجی آنها براساس وام صادر میشود کمتر از حدود ۱۵٪ از جمعیت ایران است. یعنی ما ۸۵٪ را کنار گذاشتیم و سیاستی برای آنها نداریم. نتیجهی نگاه صرفا اقتصادی به مسائل، منجر به چنین فاجعهای میشود.
جمعبندی
یکی از موضوعات مهم اشاره شده در این مصاحبه چالش میان بازیگران سنتی و استارتآپها است. سیاستگذاران میتوانند با تعریف سازوکارهای مشخص، بین این دو گروه اتحاد ایجاد کنند. این مکانیزمها حتی میتواند منجر به ادغام و تملیک آنها شود و فرصتی برای خلق همبستگیهای جدید باشد. همینطور استارتآپها نباید از تلاش برای جذب مخاطب بیشتر، در مراحل اولیه رشد خود غافل شوند؛ چرا که این مخاطب هم برای آنها خلق ارزش میکند و هم خلق پول.